بعضی وقت ها سکــــــوت میکنی چون آنقدررنجیده ای که نمی خواهی حرفی بزنی.
بعضی وقت ها سکــــــوت میکنی چون واقعاحرفی واسه گفتن نداری
گاه سکــــــوت یه اعتراضه
گاهی هم به انتظار
اما بیشتر سکــــــوت واسه این
ه که هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که تو در وجودت داری توصیف کنه
نظرات شما عزیزان:
یک بازدید کننده 
ساعت20:08---1 آذر 1391
همیشه به یادتم اما شاهدی ندارم به جز کلاغ خانه ی باممان که او هم حقیقت را به تکه پنیری می فروشد..
پاسخ:ممنون
ناامیدازدوراهی زندگی... 
ساعت20:35---30 آبان 1391
گریه راهمه می بینندوباخنده شخص گریان رامسخره میکنندبی خبرازآنکه آن شخص این لحظات راتجربه کرده...گریان باشم یانباشم چشمانم خیس است،بی توجه به حرف دیگران...
ناامیدازدوراهی زندگی... 
ساعت20:31---30 آبان 1391
فراموش شدنی نیستند،آنان كه باخط مهر،برقلبمان،حك شدند حتي اگرمارونخواهند...
amin 
ساعت12:12---30 آبان 1391
به نسل های بعد بگویید ...
که نسل ما نه سر پیاز بود نه ته پیاز ...
نسل ما خود پیاز بود ...
که هر که ما رو دید گریه کرد
ساناز 
ساعت20:30---24 آبان 1391
خيلي دوستت دارم
اما نمي دونم "خيلي "رو چه جوري بنويسم
که خيلــــــــــــــــــــــي خونده بشه ؟!!!؟
amin 
ساعت12:45---24 آبان 1391
همه ی کلمات با آنچه میان ماست بیگانه اند...
و من هیچ کلمه ای را برای گفتگو با تو شایسته تر از سکوت نیافتم...
آیا سخن مرا میشنوی؟؟؟
======++++++++========
سلام
آپپپپم
خوشحال میشم اگه سر بزنی.
پرنسس 
ساعت3:08---22 آبان 1391
بـزرگ تـر کـه شـدم ..
داسـتـانـی خـواهـم نـوشـت کـه کـلـاغ هـایـش قـصـه بـبافـنـد و
آدم هـا را بـه هـم بـرسـانـنـد!